یاد باد آن روزگاران یاد باد

یاد اون روزهایی به خیر که یکی از همکلاسیهام یه پراید خریده بود (البته باباش براش خریده بود) و آورده بود تو حیاط فارابی پارکش کرده بود و با وجود قد و قواره بلند و هیکل درشتش سعی میکرد خودشو پشت فرمون جا بده!! و ضمنا همه هم و غمش هم این بود که به ما نشون بده که ماشین خریده!

من هم خودم رو به ندیدن زدم و از کنارش بی اعتنا رد شدم و او باور کرد که من واقعا ندیدمش! 

الان با خوندن پست یه دوستی نمیدونم چرا ناخود آگاه یاد این خاطره افتادم!

الان اون همکلاسی اون ور دنیاست و من این ور دنیا