شما را چگونه می شناسند؟

 


 

آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند!
زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می‌خواند با دیدن تیتر صفحه اول، میخکوب شد: «آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آورترین سلاح بشری مرد!»
آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: «آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟»
سریع وصیت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه‌ای برای صلح و پیشرفت‌های صلح آمیز شود. امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیک و شیمی نوبل و ... می‌شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.

یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است!


خانمها همیشه زود قـضــاوت میکنند اما ...

یه روز یه آقایی نشسته بود وروزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی تابه می کوبه تو سرش.
مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟
زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...
مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود.

زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه
  برسه.

نتیجه اخلاقی: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند

سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ دوباره می کوبه تو سرش!بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟

زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود!  
نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمها همیشه درست حس میکنند



پانته آ

 

 


در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که
هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که
بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند. در میان غنائم زنی بود
بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام «
آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود . چون وصف زیبایی پانته آ
را به کورش گفتند ، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند. و
حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل
فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا
باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد . اما اراسپ خود عاشق
پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست..

کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در
ازای از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند.
هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش
برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.

می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را
گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: «سوگند به عشقی که میان من و
توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس
ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز
نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ
کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»

آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون
آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد،
اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه
داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس
کورش و غفلتی که کرده بود ، خود را کشت.

هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد. از این روی اگر در تصویر
دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است. 

تابلویی که می بینید، اثر «وینسنت لوپز» نقاش اسپانیایی
قرن 18 روایت کننده ی این داستان  تاریخ ایران باستان است .

یادم باشد ...

 

یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ... یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند 

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم 

یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد 

یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود 

یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم
 یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم 

یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم 

یادم باشد با کسی انقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود
یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود  

یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد

یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد 

یادم باشد زنده ام و اشرف مخلوقات...

نظر خودتان را راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بی

از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه آن جالب بودسؤال از این قرار بود:  
نظر خودتان را راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بیان کنید؟ 
 و جالب اینکه کسی جوابی نداد  چون: 
 در آفریقا کسی نمی دانست 'غذا' یعنی چه؟ 
در آسیا کسی نمی دانست 'نظر' یعنی چه؟ 
 در اروپای شرقی کسی نمی دانست 'صادقانه' یعنی چه؟ 
در اروپای غربی کسی نمی دانست 'کمبود' یعنی چه؟ 
 و در آمریکا کسی نمی دانست 'سایر کشورها' یعنی چه؟

The happiest people in the world

 

 

 

In the picture, just look at their condition.. no place to sleep 
still they have  
 
made some space for d cat n d dog... water poring from the  
roof but still 
 
each 1 of them have a peaceful smile on their face.. Simply  
 amazing

The happiest people in the world are not those who have no problemsbut those who learn to live with things that are less than perfect 
Keep Smiling Always

اگر گفتید این مرد کی بوده؟..

 بعد از پایان تحصیلاتش برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی‌اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می‌کرد. تا اینکه زنی برای پرسش مساله‌ای که برایش پیش آمده‌بود پیش وی می‌رود. از وی می‌پرسد که «فضله‌ی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش‌ام بود، افتاده است، آیا روغن نجس است؟» مرد با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است، ولی این را هم می‌دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد.

بعد از این اتفاق بود که مرد علی‌رغم فشار اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.

اگر گفتید این مرد کی بوده؟..

.

.

وفتی این سطرها را در زندگی‌نامه‌ی حسین پناهی می‌خواندم، بد جوری جا خوردم. روحش شاد.

آهنگ اسمال آقا در جواب آهنگ سوسن خانم!

حتما روی لینک زیر کلیک کنید وآهنگ رو گوش بدید. خیلی با مزه است!

  

 

http://s1.picofile.com/konj/Music/Esmal%20agha.mp3.html