آرامش سنگ یا آرامش برگ ؟

 

مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. مرد سالخورده ای از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالپریشانش شدو کنارش نشست.  

مرد جوان بی اختیار گفت: عجیب آشفته ام و همه چیز در زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم ونمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟  

مرد سالخورده برگی از درختی کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت:به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آب می سپارد وبا آن می رود. 

سپس سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت . سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آب کنار بقیه ی سنگ ها قرار گرفت. 

مرد سالخورده گفت: این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و درعمق نهر قرار گیرد اما امواجی را روی آب ایجاد کرد و بر جریان آب تاثیر گذاشت. 

حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را ؟ 

 

دوست من ....برگ یا سنگ بودن  

انتخاب با توست 

انتخاب تو چیه؟ و چرا؟

لطفا اول پاسخ سوال رو بدید بعد ادامه مطلبو بخونید.

مرد جوان مات و متحیر به او نگاه کرد و گفت: اما برگ که آرام نیست او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست!؟  

لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد.  

من آرامش سنگ را ترجیح می دهم.  

مرد سالخورده لبخندی زد و گفت: پس حال که خودت انتخاب کردی چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟

اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی ...آرام و قرار خود را از دست مده. 

در عوض از تاثیری که بر جریان زندگی داری خشنود باش  

مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و از مرد سالخورده پرسید: شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟ 
پیرمردلبخندی زد و گفت: من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق
رودخانه هستی به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارداز افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم.

من آرامش برگ را می پسندم. ولی می دانم که خدایی هست که هم به سنگ توانایی ایستادگی را داده است

و هم به برگ توانایی همراه شدن با افت و خیزهای سرنوشت.  

نظرات 3 + ارسال نظر
عسل 1389/05/29 ساعت 12:38 ق.ظ http://silence-love.blogsky.com/

خیلی جالب بود
منم ترجیح میدم به دنیا اثر بذارم با همه سختی هایی که داره ولی اینکه خودمو به جریان بسپارم و ببینم روزگار واسم چه تصمیمی میگیره رو دوس ندارم
مرسی که خبرم کردی

آدمک 1389/05/29 ساعت 12:14 ب.ظ http://konj.blogsky.com

من خودم وقتی تا همین قسمت مطلب رو خوندم با خودم گفتم خوب معلومه برگ!
شاید چون یه جا موندن برام غیر قابل تصور و عذاب آوره!

شهاب 1389/06/11 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.far30tak.blogveb.com

سلام دوست عزیز وبلاگ زیبا و پر محتوایی داری در صورت تمایل برای تبادل لینک من رو بانام رایگان کردن Gprs ایرانسل لینک کن بعد بهم خبر بده با چه اسمی لینکت کنم.منتظرتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد