-
فقط ۲ ثانیه تا اذان صبح مانده!
1389/06/04 08:50
-
زندگی پس از مرگ
1389/06/03 07:39
رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟ کارمند: بله! رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگتان به اینجا آمده و میخواهد شما را ببیند، همان که دیروز برای شرکت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید.
-
سلام زندگی
1389/06/02 09:22
انتخاب با توست ، میتوانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان یا بگوئی : خدا به خیر کنه ، صبح شده . . .
-
روز پزشک مبارک!
1389/06/01 11:19
-
فصل نو
1389/05/31 08:44
از وقتی که یادم میاد بهترین و زیباترین فصل سال برام پاییز بوده و هر سال برای اومدنش لحظه شماری میکردم. من عاشق پاییزم. عاشق بوی پاییز. عاشق هوای پاییز. عاشق بارون پاییز. و امسال اومدن پاییز برای من معنی خاص تری داره. شروع یک فصل نو در زندگی. چشیدن مزه فارغ التحصیلی. نه مثل فارغ التحصیلی های قبلی.این دفعه تقریبا مطمئنی...
-
I love it
1389/05/30 00:27
-
من کیستم؟
1389/05/29 12:39
نه مرادم نه مریدم ، نه پیامم نه کلامم، نه سلامم نه علیکم، نه سپیدم نه سیاهم. نه چنانم که تو گویی، نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی. نه سمائم، نه زمینم، نه به زنجیر کسی بسته و نه بردهی دینم نه سرابم، نه برای دل تنهایی تو جام شرابم، نه گرفتار و اسیرم، نه حقیرم، نه فرستاده پیرم، نه به هر خانقه و مسجد و...
-
آرامش سنگ یا آرامش برگ ؟
1389/05/27 00:34
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. مرد سالخورده ای از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حال پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان بی اختیار گفت: عجیب آشفته ام و همه چیز در زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم ونمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟ مرد سالخورده برگی از درختی...
-
بدون شرح رمضانی!
1389/05/26 12:21
-
جای ما کجاست؟
1389/05/25 09:22
می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود ، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست . قبل از شروع جلسه ، یکی دو...
-
IQ نزد ایرانیان است و بس...
1389/05/24 02:11
همین چند هفته پیش بود که یک ایرانی داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک شماره از دستگاه گرفت. وقتی شماره اش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت. و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری بمبلغ 5000 دلار داره. کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت...
-
یادش به خیر
1389/05/23 08:39
این خانم را می شناســـید؟ واقعا نمی شناسید؟ حالا شناختیـــد؟ تصویر اول مربوط به سال 2003 و تصویر دوم مربوط به سال 1983 است آیاکو کوبایاشی همون اوشــین معروف یادش به خیر! اون موقعها چه قدر با اوشین همزاد پنداری میکردم. یادمه یه وقتی که برف زیادی می اومد از سر درس و مشق بلند میشدم و مامانمو مجبور میکردم یه ظرف بده برم...
-
alone in the dark
1389/05/22 09:46
ای که از تازگی زخم دلم تازه تری یعنی از قصه دلتنگی من باخبری مثل مهتاب که از خاطر شب میگذرد هر شب آهسته از آفاق دلم میگذری
-
لحظه وصل...
1389/05/21 20:30
http://baharehrahnema.persianblog.ir/post/233/ این و پست قبلیش را که خواندم اول همه یاد این افتادم که من نه تنها در مدینه هرگز احساس غربت نکردم بلکه احساس میکردم در تمام طول عمر گمشده ای داشتم که در آنجا بوده. سرشار از آرامش شده بودم. آرامشی که خودم هم علتش را نمی دانستم. حس میکردم همیشه به آنجا تعلق داشته ام و انگار...
-
روزه
1389/05/20 17:25
همیشه برام سوال بوده آیا اگر روزه گرفتن با کار آدم تداخل کنه باز هم واجبه؟ مثلا اگه یه کارگر مجبور شه به خاطر روزه گرفتن کارشو تعطیل کنه و فقط بخوابه؟ من که فکر نمیکنم. خوب درس خوندن هم کار ماست و از این راه نون در میاریم نظر شما چیه؟
-
آیا می دانید قبر امیر کبیر کجاست ؟
1389/05/19 11:02
آیا می دانید قبر امیر کبیر کجاست ؟ اصلا تا بحال فکر کردید مزار این بزرگمرد ایرانی کجاست ؟ احتمال قریب به یقین نمی دانید ... تعجبی ندارد غصه هم نخورید خیلی ها مثل شما هستند امیر کبیر صدر اعظم ایران در زمان ناصر الدین شاه که با دسیسه های یک سری وطن فروش و طماع در حمام فین کاشان به قتل رسید در شهر کربلا در کشور عراق به...
-
مدیر
1389/05/18 13:31
مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی کرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره کرد و گفت: «طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است.» مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟» صاحب فروشگاه: «این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.» مشتری: «قیمت طوطی وسطی چقدر است؟ صاحب فروشگاه: طوطی وسطی ۱۰۰۰ دلار است. برای...
-
اولین روز دبستان بازگرد
1389/05/16 19:39
اولین روز دبستان بازگرد باز گرد ای خاطرات کودکی خاطرات کودکی زیباترند درسهای سال اول ساده بود درس پند آموز روباه و خروس کاکلی گنجشککی باهوش بود با وجود سوز و سرمای شدید تا درون نیمکت جا می شدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت گرمی دستانمان از آه بود مانده در گوشم صدایی چون تگرگ همکلاسیهای من...
-
پمپ بنزین در قم
1389/05/13 20:46
امام علی (ع): هر چه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه را برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند...
-
از فردا...
1389/05/13 20:16
از فردا دوره رو شروع میکنم. برای خودم آرزوی موفقیت میکنم!
-
دست من نیست
1389/05/12 21:25
این روزها خیلی دلم میخواد آدمای دور و برم دست از سرم بردارن و بذارن سرم به زندگی خودم باشه. این روزها به تنهایی خیلی احتیاج دارم خیلی. دست من نیست گاهی وقتا روزم آفتابی نمیشه حتی با معجزه عشق آسمون آبی نمیشه دست من نیست گاهی وقتا تلخ وبی حوصله میشم بین ما بین من وتو من خودم فاصله میشم یه شبایی باد و بارون میزنه به برگ...
-
پژواک
1389/05/11 00:04
دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده...“ دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: ”سهم منو بده....“ و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم بتو خواهد گفت: چه خدمتی برایتان انجام دهم؟ ...“
-
بادام میل دارید؟
1389/05/08 14:36
تعدادى پیرزن با اتوبوس عازم تورى تفریحى بودند. پس از مدتى یکى از پیرزنان به پشت راننده زد و یک مشت بادام به او تعارف کرد. راننده تشکر کرد و بادامها را گرفت و خورد. در حدود ٤٥ دقیقه بعد دوباره پیرزن با یک مشت بادام نزد راننده آمد و بادامها را به او تعارف کرد. راننده باز هم تشکر کرد و بادامها را گرفت و خورد. این کار...
-
سریع جوگیر نشوید!
1389/05/07 13:10
روزی مدیر یکی از شرکت های بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش می رفت چشمش به جوانی افتاد که در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد. جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت میکنی؟» جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.» مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود 6000 دلار را در آورده و به...
-
ورزش بانوان
1389/05/06 09:40
یکی از چیزهایی که این طرفها به وفور یافت می شود، بچه های کم سن و سالی هستند که به ظاهر ایرانی اند، اما هیچ شباهتی به ایران و ایرانی ندارند. بسیاری از آنها حتی زبان فارسی را هم بلد نیستند و برخی از آنان که می توانند دست و پا شکسته منظورشان را برسانند، چیز زیادی از ایران نمی دانند. چند وقت پیش به همراه دوستی که خیلی...
-
شما بودین چیکار می کردین؟
1389/05/04 09:29
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد... این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود. در همین روزها بود که نیمه های شب از...
-
اعتیاد خانمانسوز
1389/05/03 22:01
من اینجا در برابر همه دوستان (و احیانا دشمنان) اعتراف میکنم که من معتاد شده ام روز اول که نوشتن تو این وبلاگ رو مجددا شروع کردم هدفم ایجاد یک تنوع در زندگی یکنواختی بود که این روزها دارم. هدفم شکستن حصر خانگی بود که فعلا در آن به سر میبرم و ارتباط با دنیای خارج. گفتم درسم را میخوانم و تفریحی گاهگاهی تو اینجا یه چیزایی...
-
جدول نتایج آزمایش آب های معدنی
1389/05/03 09:44
جدول زیر نتایج آزمایش بعضی آب های معدنی است که توسط یه دوست به ذستم رسیده. منبع و مرجع مشخصی نداره. ولی من خودم خیلی بهش احتیاج داشتم و الان این تنها اطلاعاتی که در اختیار دارم. فکر کردم با توجه به وضعیت آب تهران و ... شاید به درد شما هم بخوره.
-
برای دکتر خودش!
1389/05/02 21:21
معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها، لواشک بین خود تقسیم می کردند وان یکی در گوشه ای دیگر «جوانان» را ورق می زد برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان، تساوی های جبری رانشان می داد با خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود...
-
کار در ایران!
1389/05/02 09:23