-
ابر و باد و مه و خورشید و فلک...
1389/05/01 21:19
در ادامه دست به یکی کردن ابر و باد و مه و خورشید و فلک جهت عقب انداختن من از برنامه ام عمویی که حدود ۲۵ سال بود ندیده بودمش برای دعوت کردن ما به عروسیش امروز به دیدارمون اومد و کلی خاطرات تلخ گذشته رو برامون ورق زد و یک روز دیگه من رفت و چیزی که از این دیدار نصیب من شد یک گلوی پر از بغض بود و سردردی که ... خدایا شکرت...
-
مصاحبه شغلی
1389/05/01 10:23
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: « برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟» مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.» مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روز تعطیلی با حقوق، بیمه کامل...
-
دوستی
1389/04/31 09:38
بعضی دوستیها مثله قصه نوحه (بعضیا از ترس طوفان میان پیشت). بعضی دوستیها مثله قصه ی ابراهیمه (باید همه چیزتو قربانی کنی). بعضی دوستیها مثله قصه مسیحه (آخرش به صلیب میکشنت). اما بیشتره دوستیها مثله قضیه موساست (یه کم که دور میشی یه گوساله جاتو میگیره).
-
هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده!
1389/04/29 09:33
هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید:چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید: "آیا این تبر توست؟" هیزم شکن جواب داد:"نه" فرشته دوباره...
-
زیباترین عکس خانوادگی
1389/04/26 09:48
-
هیچ چیزی بی دلیل نیست (داستان واقعی)
1389/04/25 13:01
آنچه درباره این داستان برایم بیش از همه جالب بود این بود که در فاصله کمتر از ۲۴ ساعت از پست قبلیم ( توکل) به دستم رسید. کشیش تازه کار و همسرش برای نخستین ماموریت و خدمت خود کـه بازگشایی کلیسایی در حومه بروکلین ( شهر نیویورک ) بود در اوایل ماه اکتبر وارد شهر شدند . زمانی که کلیسا را دیدند ، دلشان از شور و شوق آکنده بود...
-
چگونه به هدف بزنیم؟
1389/04/25 10:22
کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود. در آن سوی مرغزار نشانه ی کوچکی که از درختی آویزان شده بود به چشم می خورد. جنگجوی اولی تیری را از ترکش بیرون می کشد. آن را در کمانش می گذارد و نشانه می رود. کماندار پیر از او می خواهد آنچه را می بیند شرح دهد. می گوید: «آسمان را می بینم. ابرها...
-
توکل
1389/04/24 21:47
چند وقت پیش تمام هم و غمم را گذاشته بودم برای چاپ مقالاتم. اما هر چه بیشتر سعی میکردم کمتر نتیجه میگرفتم! ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم میدادند و چنان اتفاقات معجزه آسایی را رقم میزدند تا به هر نحو ممکن مقالاتم چاپ نشوند .اتفاقاتی که هیچ کس باور نمیکرد و دهان همه باز مانده بود . مثلا یک مجله معتبر...
-
تزریق اضطراری!
1389/04/24 09:37
دیگه بریدم! نیاز به امید و انگیزه دارم. برای دووم آوردن تو این مسیر طولانی و سخت. حداقل برای ۲ ماه دیگه. خدایا خودت یه جوری بهم امید و انگیزه رو تزریق کن!
-
بخند آدمک! بخند!
1389/04/23 13:24
آدمک آخر دنیاست بخند آدمک مرگ همینجاست بخند آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند فکر کن درد تو ارزشمند است فکر کن گریه چه زیباست بخند صبح فردا به ز شبت نیست که نیست تازه انگار که فرداست بخند راستی آنچه که یادت دادم پر زدن نیست که در جاست بخند آدمک نغمه...
-
این جام جهانی که تموم شد اما بعدیها...
1389/04/21 10:06
باور کردن این تصمیم ژاپنی ها کمی مشکل است. آنها تصمیم دارند که جام جهانی فوتبال سال ۲۰۲۲ را به صورت هولوگرافیک در بقیه استادیوم های دیگر کشورها نشان دهند. آنها برای عملی کردن این کار ۶ میلیارد دلار بودجه در نظر گرفته اند و قرار است که هر بازی در استادیوم با ۲۰۰ دوربین فیلم برداری HD ضبط شود. سپس این تصاویر به صورت...
-
حساب همیاری!
1389/04/20 12:29
مدیر: خانم اگه میخوای اسم پسرت رو بنویسی باید صدو پنجاه هزار تومن بریزی به حساب همیاری ... زن : مگه اینجا مدرسه دولتی نیست !؟ - اگه دولتی نبود که می گفتم یک میلیون تومن بریز!! زن : آقا آخه مدارس دولتی نباید شهریه بگیرن ! - این که شهریه نیست اسمش همیاریه ! زن : اسمش هر چی هست.تلویزیون گفته به همه مدارس بخشنامه شده که...
-
شما را چگونه می شناسند؟
1389/04/19 10:13
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را میخواند با دیدن تیتر صفحه اول، میخکوب شد: «آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگ آورترین سلاح بشری...
-
خانمها همیشه زود قـضــاوت میکنند اما ...
1389/04/18 09:42
یه روز یه آقایی نشسته بود وروزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی تابه می کوبه تو سرش. مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟ زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود ... مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش...
-
تار عنکبوت پس از باران
1389/04/17 18:08
-
پانته آ
1389/04/15 10:57
در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند. در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای...
-
یادم باشد ...
1389/04/14 09:59
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ... یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد...
-
و تو میپرسی : خدایا چرا من؟...
1389/04/13 12:47
.
-
نظر خودتان را راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بی
1389/04/11 09:19
از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه آن جالب بودسؤال از این قرار بود: نظر خودتان را راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بیان کنید؟ و جالب اینکه کسی جوابی نداد چون: در آفریقا کسی نمی دانست 'غذا' یعنی چه؟ در آسیا کسی نمی دانست 'نظر' یعنی چه؟ در اروپای شرقی کسی نمی دانست 'صادقانه' یعنی چه؟ در اروپای غربی کسی...
-
The happiest people in the world
1389/04/10 12:13
In the picture, just look at their condition.. no place to sleep still they have made some space for d cat n d dog... water poring from the roof but still each 1 of them have a peaceful smile on their face.. Simply amazing The happiest people in the world are not those who have no problemsbut those who learn to live...
-
اگر گفتید این مرد کی بوده؟..
1389/04/09 17:40
بعد از پایان تحصیلاتش برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگیاش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت میکرد. تا اینکه زنی برای پرسش مسالهای که برایش پیش آمدهبود پیش وی میرود. از وی میپرسد که «فضلهی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشام بود، افتاده است، آیا روغن نجس است؟» مرد با وجود اینکه...
-
آهنگ اسمال آقا در جواب آهنگ سوسن خانم!
1389/04/07 09:56
حتما روی لینک زیر کلیک کنید وآهنگ رو گوش بدید. خیلی با مزه است! http://s1.picofile.com/konj/Music/Esmal%20agha.mp3 .html
-
نامه ای به خدا!
1389/04/06 15:46
یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامهای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا ! با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند... در نامه این طور نوشته شده بود : خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگیام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز...
-
new version of kiss!!
1389/04/04 12:52
-
بهشت و جهنم
1389/04/03 12:58
روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز...
-
منشور بین المللی حقوق آقایان در برابر همسرانشان
1389/03/21 09:52
اصل1: مردها نمیتوانند فکر کسی را بخوانند اصل2: دیدن مسابقه فوتبال مثل تماشای ماه شب چهارده در آسمان جذاب و قشنگ است. اجازه بدهید همینطور بماند. اصل3: گریه کردن از نظر ما یک جور تهدید به حساب میاد. لطفا گریه نکنید. اصل4: لطفا هر چیزی را که میخواهید، شفاف و واضح بگویید. اجازه بدهید کمی روشنتر بگویم: اشارات زیرکانه،...
-
حسنک کجایی؟ ما گرسنه ایم...
1389/03/19 20:13
گاو ما ما می کرد گوسفند بع بع می کرد سگ واق واق می کرد و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی...؟ شب شده بود. اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند...
-
WHAT MAKES MOTHERS SPECIAL
1389/03/18 13:57
WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN………………… BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU?" SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED?” DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE”. BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID” “STUPID RAIN” THAT’S MOM!!!
-
یه فرق کوچیک
1389/03/17 17:02
اروپا: موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده میشود ایران: موفقیت مدیر سنجیده نمیشود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است اروپا: مدیران بعضی وقتها استعفا میدهند ایران: عشق به خدمت مانع از استعفا میشود اروپا: افراد از مشاغل پایین شروع میکنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند ایران: افراد مدیر مادرزادی هستند و...
-
سحر
1389/03/16 21:28
از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد سحر؟! نمیدونم چرا این کلمه هنوز برام معنی خاصی داره و امروز که یه دوستی این sms را برام فرستاد منو دوباره بعد از سالها به یاد اون انداخت